سیمای محیط – فصل اول سیمای شهر کوین لینچ

وقتی ما به عنوان شهروند در شهر قدم میزنیم دائما مشغول دریافت اطلاعاتی از محیط هستیم اطلاعاتی که توسط حواس پنجگانه ما دریافت میشوند. در این مقاله از فرآیند ساخت تصاویر ذهنی و ویژگی های آن در مسیریابی و امنیت صحبت میکنیم. خوانایی شهر را به عنوان یکی از مهم ترین کیفیت های محیطی، از نگاه کوین لینچ در کتاب سیمای شهر بررسی میکنیم.

کوین لینچ در کتاب سیمای شهر از شهر به عنوان یک منبع بزرگ از دیدنی ها و شنیدنی ها نام میبرد و آنچه به عناصر شهر معنا میبخشد ارتباط آن با محیط اطراف و تجارب گذشته ما از محیط است. درک و تصور ما از محل زندگیمان برخواسته از تجارب و خاطراتی است که از آنجا داریم. این تجارب و خاطرات در قالب تصاویری در ذهن ما ثبت میشوند.

مردم به عنوان عوامل متحرک علاوه برآن که ناظران محیط اند ،خود جزئی از آن هستند. علایق و سوابق ذهنی در کنار آنچه از طریق حواس دریافت شده در ساخت تصویر ذهنی موثرند. 

وقتی در یک فضای شهری حضور داریم شاید تصور کنیم تنها چشمانمان هستند که اطلاعات را دریافت میکنند اما در مشاهده مناظر شهری تقریبا تمام حواس مشغول هستند تا تصویری از همه آنها، در ذهنمان شکل گیرد.

شهر همانطور که مورد مشاهده میلیون ها نفر از مردم است، محصول رفتار همان مردم است که بر اساس خواسته و نیاز خود آن را تغییر می‌دهند.

"هنر طرح شهر بقسمی که به دیده بنشیند و حواس را محظوظ دارد، هنری است که کاملا از معماری، موسیقی و ادبیات جدا است. ممکن است این هنر، از هنرهای دیگر متاثر باشد اما هرگز دنباله روی آنان نیست"

خوانایی

در کتاب سیمای شهر آنچه مورد بررسی قرار میگیرد، کیفیت های بصری است. کیفیت های بصری با مطالعه تصاویر ذهنی مردم بدست می آیند. خوانایی یا وضوح بصری یکی از آن کیفیت هاست.

وقتی برای اولین بار خواستم مفهوم خوانایی را توضیح دهم از معنای لغوی آن استفاده کردم و انتخاب متن خوانا را به مخاطبانم سپردم مانند تصویر زیر:

این تصویر اولین اسلاید من برای بیان موضوع خوانایی در ارائه دانشگاه بود. یک مثال خوب از عناصر موثر بر خوانایی متن

اما آنچه از کوین لینچ میخوانیم: خوانایی، توانایی ما در شناخت آسان اجزا شهر و ایجاد ارتباط میان آنها در  قالبی به هم پیوسته در ذهنمان است. اگر نگاهی به متنی خوانا بیندازیم میبینیم که اجزا یک متن خوانا، تصویری از نشانه های به هم پیوسته را در ذهنمان شکل میدهد تا مفهوم به درستی منتقل گردد.

در یک شهر خوانا نیز همینطور است، اجزا آن مانند محله‌ها، بناهای جالب و با اهمیت، کوچه و خیابان های مهم را میتوان از هم شناخت و ارتباط میانشان را درک کرد.

عوامل مختلفی در شناسایی محیط به ما کمک میکنند، عواملی مانند رنگ، شکل، تحرک ، تنوع نور و حتی بو، صدا و حس لامسه. در کنار این عوامل از تاثیر غریزه نیز گفته شده که البته بسیار غیر محتمل است.(کوین لینچ از مطالعات روانشناسی اینطور نتیجه گرفته است) بلکه علائم و نشانه های اطرافمان دائما توسط حواس ما شناسایی و در ذهنمان شکل میگیرند.

نظام یافتن برداشت های ذهن از محیط خارجی عاملی بس اساسی در بقا اختیار در حرکت است و بازده حرکت را افزایش میدهد.

گم شدن در شهر

امروزه شاید با توجه به امکانات موجود برای مسیریابی و نشانه های موجود در خیابان‌ها، گم شدن در شهر امری نادر باشد اما باید توجه داشت گم شدن در شهر میتواند اثرات روحی و روانی پیچیده‌ای بر افراد وارد کند و سلامت افراد تا چه حد با آشنایی افراد با محیط وابسته است.

آنچه مارا در شناسایی مسیر کمک میکند تصاویر ذهنی است که هم حاصل احساس لحظه‌ای و هم مبتنی بر تجربه گذشته ماست. پس توجه به شناسایی و ساخت محیط زیست انسان برای یافتن تصویر درست، هم از نظر احساسی وهم مقاصد عملی دارای اهمیت است.

از منظری دیگر داشتن تصویری درست از محیط زندگی به رشد قوای ذهنی نیز مرتبط است. توجه دقیق انسان به محیط پیرامون و شناخت آن مارا به فهمی کامل از فعالیت‌ها،اعتقادات، دانش‌ها و دیگر واقعیات محیط پیرامون میرساند که این خود زمینه و نقطه حرکتی برای انسان است.

تصویری روشن و دقیق در ذهن ساکنین از یک محیط شهری میتواند یه عنوان یک عنصر مشترک، نقش اجتماعی را برای مردم ایفا کند. داشتن تصویر ذهنی خوب نوعی احساس امنیت را بوجود می آورد. این تصویر نشان از ارتباط درست میان شخص و جهان اطراف است

اما سوال: شاید در محیطی برای بار اول نتوانیم مسیر را به درستی تشخیص دهیم اما به مرور این مسئله حل میشود چه نیازی به طراحی متفاوت خیابان‌ها برای رسیدن به شهر خوانا وجود دارد؟

درست است، شاید به مرور و ب استفاده از ابزار های روز مسیریابی به راحتی انجام شود اما گاهی این سردرگمی در فضایی شهری همچون مسیریابی در دریاست راهی که فقط یک ناخدا ماهر توانایی مسیریابی در آنرا دارد.

کوین لینچ جرزی سیتی را مثال میزند. شهری که تقریبا هرکس، اگر هشیار باشد، با زحمت فراوان و البته عدم اطمینان میتواند در آن راه خود را بیابد. اما در آن از توفیقات شهر خوانا خبری نیست.

در کتاب سیمای شهر بسیار از ویژگی های محیط خوانا گفته شده است. آرامش و احساس امینت، رضایت خاطر، داشتن معیاری برای ارتباط با محیط و رشد تجارب انسانی همه از فواید یک محیط خواناست.

شاید برای خیلی از ما حضور در کوچه های پر پیچ و خم شگفت آور باشد و نوعی احساس گم شدگی را برایمان تداعی کند اما نکته‌ای که در این میزان گم شدگی وجود دارد این است که شخص نباید هرگز احساس کند تصور خود از محیط را از دست داده است. یعنی کوچه های لابیرنت مانند باید در عین آشفتگی، دارای فرم خاص خود باشد تا بتوان آنرا شناخت و درک کرد. 

(اسم) [فرانسوی: labyrinthe] مکانی دارای راه‌های پیچ‌درپیچ که به هم مرتبط هستند؛ هزارتو؛ ماز. (فرهنگ فارسی عمید)

تصاویری که در ذهن ناظر بوجود می آید حاصل رابطه دوطرفه‌ای بین ناظر و محیط اطراف اوست. ناظر با حضور در محیط میان آنچه احساس میکند و تجربیاتش ارتباطی برقرار میکند تا تصویر ذهنی درستی شکل گیرد. به همین دلیل است که تصاویر ذهنی افراد متفاوت است. شهرساز به عنوان کسی که با جسم شهر سر و کار دارد، توجهش بر عوامل خارجی موثر بر تصاویر ذهنی است و هدفش این است تا مناظر شهر قدرت خوبی برای ایجاد این تصاویر داشته باشد.

تصویر هر محیط شهری به سه جز تجزیه میشود.

علائم مشخصه  **  بافت  ** معنی

این سه جز همواره پیوسته در سیمای شهر شناخته میشود مثلا برای اینکه از شئ‌ای تصویری داشته باشیم، نخست شی باید دارای علائم مشخصه ای باشد تا بتوان آنرا از اشیاء دیگر شناخت. دوم رابطه فضایی و شکلی آن با ناظر و اشیاء دیگر معلوم باشد. سوم معنای شیء که حاصل ارتباط با ناظر و اشیاء دیگر است نیز مشخص باشد.

نمایانی

تا اینجا از جزئیات ساخت تصویر دقیق و درست در ذهن صحبت کردیم اما اینکه یک تصویر چقدر مارا در زندگی و خصوصا جهت یابی کمک کند به کیفیت دیگری به نام “نمایانی” مربوط میشود. این کیفیت نشان میدهد که شکل، رنگ، نظم و سامان موجود چقدر در ایجاد تصویری روشن و مشخص موثر بوده و تمام حواس ناظر را درگیر کرده باشد.

“آشکاری” کیفیت دیگری است که باعث ایجاد تصویری میشود که دارای وضوح و توازن در فرم است و نیاز انسان برای ساخت تصویر شیءای با ظاهری روشن و قابل ادراک را پاسخ میدهد.

اگر شهری که در آن زندگی میکنیم و یا به آن سفر میکنیم دارای این سه ویژگی وضوح، خوانایی و نمایانی باشد به نظرمان خوش شکل می آید و گوش و چشممان را بیشتر به دیدن و شنیدنش مشغول میکنیم. اینجاست که حضور و درک ما از محیط دارای معنا و مفهوم گسترده تری است.

شهروندی که با تصویر شهر آشناست مظاهر احساسی را از شهر درک میکند، جهت یابی در شهر آسان خواهد شد و کاملا بر آن احاطه دارد که این خود موجب احساس امنیت بیشتر میشود.

 البته آنچه از سادگی درک این مناظر شهر گفته شد به این معنا نیست که سادگی بیش از حد موجب این درک سریع و آسان شده چرا که این خود موجب خستگی و بی معنایی خواهد بود. بلکه با رعایت اصولی از ریتم و هماهنگی با مقاصدی که برای محیط وجود دارد آن معنا شکل میگیرد.


منبع اصلی این متن فصل اول کتاب سیمای شهر نوشته کوین لینچ است. 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *